باخ در 21 مارس 1685 درآيزناخ زاده شد. او در نه سالگی مادرش را از دست داد؛ پدرش نيز هشت ماه بعد رخت از جهان بربست؛ يوهان سباستيان و برادرش، يوهان ياكوب، از آن پس در خانه ی برادرشان، يوهان كريستوف، زيستند. سباستيان شاگردی برجسته بود و در درس هايش به سرعت پيشرفت میكرد. نواختن ويولن را از پدر، ونواختن سازهای شستیدار را از برادرش، كريستوف، آموخته بود. وی با اشتياق اين آموزشها را فرا گرفت، چنانكه گويی موسيقی در خون او جاری است.
درپانزده سالگی، برای آنكه بيش ازاين سربار خانواده ی برادرش كه شمار افرادش رو به افزايش بود نشود، زندگی مستقل پيشه ساخت.
همسرش، ماريا باربارا، پس از آنكه هفت فرزند برای باخ به جهان آورد – كه تنها چهارتن آنان زنده ماندند- درگذشت. باخ هفت ماه در مرگ همسرش سوگواری كرد. سپس آنا ماگدالنا و ولكن را، كه دختر ترومپت نواز اركسترش بود، به همسری خويش برگزيد، آنا با موسيقی آشنايی داشت، در كار تصنيف آهنگ همسرش را ياری ميكرد، نت های او را رونويسی می كرد، و با آوايی دلنشين برای وی آواز می خواند. آنا سيزده فرزند زاييد، كه پنج تن آنان قبل از پنج سالگی درگذشتند. اين خانواده ی شگفت آور دلشكستگی بسيار كشيد. سباستین روحی ناآرام داشت، و همين ناآرامی بود كه او را برجسته ترين آهنگساز روزگار خود ساخت.
ارگ عشق پايدار باخ بود؛ گاهی باخ همه ی دگمههای ارگ را بيرون می كشيد، درست مانند اينكه می خواست ريه های آن را بيازمايد و قدرتش را احساس كند.
موسيقی او بيشتر شكل نيايش داشت. معمولاً هنگام آغاز ساختن آهنگ اين دعا را می خواند: «عيسی، به من ياری ده». تقريباً همه ی آثارش را با اهدای آنها به جلال و شكوه خداوند آغاز می كرد و به پايان می رساند. باخ موسيقی را چنین تعريف میكرد: «يك هارمونی خوشايند برای جلال خدا و شادمانی مجاز روح.»
تك چهرههايی كه از باخ مانده اند او را در سالهای بزرگسالی همچون یک آلمانی نمونه نشان می دهند: مردی تنومند با شانههای پهن، چهرهای پر و سرخ، و دماغی بزرگ؛ به اين خصوصيات ابروانی كمانی را بايد افزود كه نگاهی آمرانه، نيمه عصبی، و تقريباً مبارز بدو می دادند. عنصری خشمگين در سرشتش بود و به خاطر مقام و نظراتش دليرانه می جنگيد. او مرد خانواده بود و جز فعاليت های هنری، به خانواده اش نيز توجه بسيار داشت. همه ی فرزندانش را تعليم موسيقی داد و برايشان سازی فراهم آورد. در 1730، به دوستی نوشت: «من هم اكنون ميتوانم از ميان افراد خانواده ام اركستری از نوازندگان و خوانندگان تشكيل دهم.»
در واپسين سال های عمر، نور چشمانش ضعيف گشت. در 1749، رضايت داد تحت عمل جراحی قرار گيرد. عمل موفق نبود و اورا كاملاً كوركرد. از آن پس، در اتاقی تاريك می زيست؛ زيرا نور، كه قادر به ديدنش نبود، به چشمانش صدمه می زد. وی مانند بتهوون كر، به رغم اين مصيبت، به ساختن آهنگ ادامه می داد. او از مدتها پيش برای مرگ آماده شد، و چنان خود را ساخته بود كه آن را ، زمانی كه فرا رسد، همچون هديه ی خدايان بپذيرد. از اين روی، اثر متأثر كننده ی «ای مرگ شيرين، بيا» را تصنيف كرد:
ای مرگ شيرين، بيا؛
ای آرامش خجسته،
بيا كه زندگی ام ملال آور است،
و من از زمين خسته شده ام.
بيا كه انتظارت را می كشم،
زود بيا و مرا آرامش بخش؛
پلكانم به آرامی بسته می شوند؛
ای آرامش خجسته، بيا.
در 18 ژوئيه ی 1750، ديد چشمانش گويی به طرز معجزه آسايی برگشت؛ خانواده اش با شادمانی گردش جمع شدند. اما ناگهان در 28 ژوئيه بر اثر سكته در گذشت. به زبان اميدوار آن زمان، «او آرام و بركت يافت و در خدا خوابيد.»
در1850، «انجمن باخ» تأسيس يافت؛ دست نويس های باخ از هرمنبعی گردآوری شدند. در 1900، چهل و ششمين و آخرين جلد تصنيفات او انتشار يافت. اين آثار امروزه بيش از آثار ديگر آهنگ سازان اجرا می شوند؛ و مقام باخ به عنوان «بزرگ ترين شاعر موسيقی كه تاكنون وجود داشته است» در سراسر مغرب زمين پذيرفته شده است.
* تاریخ تمدن، ویل دورانت
درپانزده سالگی، برای آنكه بيش ازاين سربار خانواده ی برادرش كه شمار افرادش رو به افزايش بود نشود، زندگی مستقل پيشه ساخت.
همسرش، ماريا باربارا، پس از آنكه هفت فرزند برای باخ به جهان آورد – كه تنها چهارتن آنان زنده ماندند- درگذشت. باخ هفت ماه در مرگ همسرش سوگواری كرد. سپس آنا ماگدالنا و ولكن را، كه دختر ترومپت نواز اركسترش بود، به همسری خويش برگزيد، آنا با موسيقی آشنايی داشت، در كار تصنيف آهنگ همسرش را ياری ميكرد، نت های او را رونويسی می كرد، و با آوايی دلنشين برای وی آواز می خواند. آنا سيزده فرزند زاييد، كه پنج تن آنان قبل از پنج سالگی درگذشتند. اين خانواده ی شگفت آور دلشكستگی بسيار كشيد. سباستین روحی ناآرام داشت، و همين ناآرامی بود كه او را برجسته ترين آهنگساز روزگار خود ساخت.
ارگ عشق پايدار باخ بود؛ گاهی باخ همه ی دگمههای ارگ را بيرون می كشيد، درست مانند اينكه می خواست ريه های آن را بيازمايد و قدرتش را احساس كند.
موسيقی او بيشتر شكل نيايش داشت. معمولاً هنگام آغاز ساختن آهنگ اين دعا را می خواند: «عيسی، به من ياری ده». تقريباً همه ی آثارش را با اهدای آنها به جلال و شكوه خداوند آغاز می كرد و به پايان می رساند. باخ موسيقی را چنین تعريف میكرد: «يك هارمونی خوشايند برای جلال خدا و شادمانی مجاز روح.»
تك چهرههايی كه از باخ مانده اند او را در سالهای بزرگسالی همچون یک آلمانی نمونه نشان می دهند: مردی تنومند با شانههای پهن، چهرهای پر و سرخ، و دماغی بزرگ؛ به اين خصوصيات ابروانی كمانی را بايد افزود كه نگاهی آمرانه، نيمه عصبی، و تقريباً مبارز بدو می دادند. عنصری خشمگين در سرشتش بود و به خاطر مقام و نظراتش دليرانه می جنگيد. او مرد خانواده بود و جز فعاليت های هنری، به خانواده اش نيز توجه بسيار داشت. همه ی فرزندانش را تعليم موسيقی داد و برايشان سازی فراهم آورد. در 1730، به دوستی نوشت: «من هم اكنون ميتوانم از ميان افراد خانواده ام اركستری از نوازندگان و خوانندگان تشكيل دهم.»
در واپسين سال های عمر، نور چشمانش ضعيف گشت. در 1749، رضايت داد تحت عمل جراحی قرار گيرد. عمل موفق نبود و اورا كاملاً كوركرد. از آن پس، در اتاقی تاريك می زيست؛ زيرا نور، كه قادر به ديدنش نبود، به چشمانش صدمه می زد. وی مانند بتهوون كر، به رغم اين مصيبت، به ساختن آهنگ ادامه می داد. او از مدتها پيش برای مرگ آماده شد، و چنان خود را ساخته بود كه آن را ، زمانی كه فرا رسد، همچون هديه ی خدايان بپذيرد. از اين روی، اثر متأثر كننده ی «ای مرگ شيرين، بيا» را تصنيف كرد:
ای مرگ شيرين، بيا؛
ای آرامش خجسته،
بيا كه زندگی ام ملال آور است،
و من از زمين خسته شده ام.
بيا كه انتظارت را می كشم،
زود بيا و مرا آرامش بخش؛
پلكانم به آرامی بسته می شوند؛
ای آرامش خجسته، بيا.
در 18 ژوئيه ی 1750، ديد چشمانش گويی به طرز معجزه آسايی برگشت؛ خانواده اش با شادمانی گردش جمع شدند. اما ناگهان در 28 ژوئيه بر اثر سكته در گذشت. به زبان اميدوار آن زمان، «او آرام و بركت يافت و در خدا خوابيد.»
در1850، «انجمن باخ» تأسيس يافت؛ دست نويس های باخ از هرمنبعی گردآوری شدند. در 1900، چهل و ششمين و آخرين جلد تصنيفات او انتشار يافت. اين آثار امروزه بيش از آثار ديگر آهنگ سازان اجرا می شوند؛ و مقام باخ به عنوان «بزرگ ترين شاعر موسيقی كه تاكنون وجود داشته است» در سراسر مغرب زمين پذيرفته شده است.
* تاریخ تمدن، ویل دورانت
Johann Sebastian Bach
Johann Sebastian Bach (1685-1750) is the best-known member of a large musical family. In his own lifetime he was known mainly as a great performer and improvisor on keyboard instruments, but since the mid-19th century he has been recognized as one of the great composers.
He was born in Eisenach, Germany on March 21, 1685. He was orphaned by the age of 10, and brought up by his elder brother, Johann Christoph Bach (1671–1721), an organist at Ohrdruf, who taught him the organ and clavier. He attended school in Lüneburg, before becoming organist at Arnstadt in 1703. He found his duties as choirmaster unfulfilling, and he angered the authorities by his innovative chorale accompaniments. In 1707 Bach married his cousin, Maria Barbara Bach (1684–1720), and left to become organist at Mühlhausen. In 1708 he transferred to the ducal court at Weimar, and in 1711 became Kapellmeister to Prince Leopold of Anhalt-Cöthen, who was a big supporter of Bach’s music.
Bach music during his time as a court composer included the lsquo; Brandenburg’ Concertos (1721) and The Well-tempered Clavier (1722). Widowed in 1720, and left with four children, Bach married in 1721 Anna Magdalena Wilcke (1701–60), and had 13 children by her, of whom six survived. In 1723 he was appointed cantor of the Thomasschule in Leipzig, where Bach’s music included about 300 church cantatas ranging from the St Matthew Passion (1727), to the Mass in B Minor. In 1729 he took over direction of the Leipzig collegium musicum, with whom he performed many of his orchestral works. During the 1730s Bach started the Clavier-Übung and the Well-Tempered Clavier, two major collections of keyboard works. More great works followed in the last decade of his life: the Goldberg Variations, the Musical Offering, the last parts of the Mass in B Minor, and the Art of the Fugue.
In failing health and almost totally blind, he died in Leipzig on July 28, 1750.
No comments:
Post a Comment